خبرگزاري آريا- داستان نوشتن تجربه زيستشده نيست، تخيل و تفکر هم ميخواهد.
به گزارش خبرگزاري آريا، بر اساس گزارش رسيده، نشست نقد و بررسي مجموعه داستان «بزرگراه» طيبه گوهري در تالار حافظ شيراز برگزار شد. در اين نشست منيژه عبداللهي دانشيار ادبيات فارسي دانشگاه علوم پزشکي شيراز درباره مجموعه داستان «بزرگراه» گفت: داستانهاي مجموعه «بزرگراه» ميان توهم و واقعيت و در دو سطح جريان دارند؛ جريان مرگ و جريان زندگي، توهم مرگ و توهم زندگي.
او با اشاره به بخشهايي از داستانهاي اين مجموعه به جابهجايي مرگ و زندگي و عشق و ملال در اين داستانها اشاره کرد و افزود: «بزرگراه» مجموعهاي گيراست که با خوانشهاي متفاوت، رنگهاي متفاوت ميگيرد که همه شايسته تحسين است. طيبه گوهري در اين مجموعه از نظر شيوه نوشتار تکنيکهاي نثرنويسي را به خوبي به کار گرفته است.
عبداللهي با تقسيم سه نوع نثر با نامهاي نثر مزاحم و پرادعا، نثر راحت و بيتکلف و نثري که نميتوان بيتقاوت از کنار آن گذشت و حضور آن احساس ميشود اما حضوري کمکدهنده و پيشبرنده دارد گفت: نثر گوهري در کتاب «بزرگراه» از نوع سوم است و شايسته تحسين. در چندين نمونه موفق از اين مجموعه بهويژه داستان نخست (هر چيزي به موقع) و داستان آخر (بزرگراه) نويسنده به گونهاي خاص از بنمايه بيش و کم مدرنيستي «مهماني» استفاده کرده و کوشيده است افراد مختلف (و در داستان بزرگراه از لايههاي مختلف جامعه) را در کنار هم قرار دهد و رفتار آنها را در مواجهه با يک رويداد کانوني انعکاس دهد.
دانشيار ادبيات فارسي دانشگاه علوم پزشکي شيراز در ادامه گفت: اين شيوه داستانپردازي، هم جذاب است و هم امکانات مختلفي را در اختيار نويسنده قرار ميدهد و در عين حال شيوهاي لغزان است. در اين شيوه بيم آن ميرود که گاه به جاي شخصيتپردازي، تيپسازي صورت گيرد و به جاي آنکه شخصيتها و آدمهايي با استعدادهاي کرداري گوناگون در داستان ظاهر شوند، رديفي از تيپهاي آشنا با کليگوييهاي رايج در صحنه داستان ظاهر شوند.
او اظهار کرد: از ديدگاه تکنيکهاي داستاننويسي، ميتوان گفت در اين مجموعه گاه و بيگاه نشانهها يا استعارهها، نمودي آشکار دارند و به گونهاي خاص مکانيکي هستند. در داستانهاي امروز تصوير و تصور هوا و فضاي برفي و سرد براي نشان دادن پيري يا مثلاً پيدا شدن کليد زنگزده قديمي و سکه کهنه و برق انداختن آن و زدودن غبار از روي برگهاي سبز گلدان که استعارههايي از زندگي جديد پيش روست ديگر چندان خلاقانه نمينمايد. اميدوارم بلکه اطمينان دارم در نوشتههاي بعدي خانم گوهري جلوههايي خلاقتر از اينگونه نشانهپردازيها و رمزگذاريها بيابم، زيرا نشانههاي بسياري براي اين اميدواري در داستانهاي ايشان وجود دارد.
در ادامه اين مراسم حسن محمودي نيز گفت: با تامل و دوبارهخواني «و حالا عصر است» مجموعه نخست اين نويسنده، متوجه دو نکته مهم در کارنامهاش خواهيم شد؛ نخست اينکه گوهري نسبت به مجموعه پيشينش، به لحاظ تکنيک و ساختار و تسلط بر داستاننويسي پيشرفت محسوسي داشته است و در مجموعه «بزرگراه» مولفههاي خاص داستان کوتاهنويسياش را تقويت کرده است.
او افزود: در اين مجموعه ساخت داستانها به شدت محافظهکارانه است. البته اين به لحاظ دستاوردها و تجربهاندوزي نويسندهاش، بار منفي ندارد و ميتواند به عنوان امتيازي براي طيبه گوهري به حساب آيد. برخي از داستانهاي اين مجموعه نمونههايي هستند که قواعد را به خوبي رعايت ميکنند و در زمره داستانهاي استاندارد قرار ميگيرند. «در بزرگراه»، «دلتاي روشن» و«دستهاي چسبناک» از اين دستاند. اما آيا اين براي يک مجموعه کافي است؟
اين نويسنده ادامه داد: ساختار محافظهکارانه در نوشتن داستان کوتاه، آن چيزي است که در برخي از کلاسهاي داستاننويسي آموزش داده ميشود. فراگرفتن و رعايت قواعد توصيهشده، اگرچه به کار نويسنده تازهکار ميآيد، اما نويسنده باتجربه خطر ميکند و پا را فراتر ميگذارد تا چيزي به جهان داستان اضافه کند. معتقدم در برخي از داستانهاي گوهري اين اتفاق کمتر ميافتد. در چالش با داستانهاي مجموعه «بزگراه» ميتوان چند سطري از دل داستان اول کتاب يعني «تا وقتش برسد» را دستاويز قرار داد.
او سپس با خواندن سطرهايي از داستان «بزرگراه» ادامه داد: داستان نوشتن تجربه زيستشده نيست؛ تخيل و تفکر هم ميخواهد، يعني چيزي که اين داستان کم دارد. من روي مينيمال بودنش هم حرف دارم. کوتاه بودن به معني مينيمال بودن نيست. اين بيشتر يک طرح است تا داستان...»
محمودي درباره بررسي عناصر سازنده داستان در اين مجموعه نيز گفت: داستانهاي «بزگراره» از خاصه خرجي در تجربه زيستشده نويسندهاش پرهيز ميکند. شايد همينجاست که داستانها کمي مقاومت ميکنند تا با همان خوانش نخست در ذهن بنشينند. اتفاقي که براي تکداستانهاي درخشان ميافتد. در داستانهاي درخشان و بهيادماندني، داستاننويس بخشي از وجود مخفياش را در اثرش جا ميگذارد که اثر آن داستان را طولانيتر ميکند.
او ادامه داد: داستانهاي گوهري از پلات خوبي برخوردارند. در اين پلات دقيق و حسابشده است که ديگر عناصر و مولفههاي داستاني مهندسي ميشوند و داستانهايي به لحاظ فني، بيعيب و نقصي پديد ميآورند. ميزانسنها به طرز ساختگي دقيقاند. همه چيز در جاي خود چيده شده است تا در اين فضا، شخصيتها هيچ حرکت اضافي نداشته باشند. در جايي اين وسواس در چيدمانها مانع است تا اندکي بيشتر به جزييات پرداخته شود و اين امر موجب ميشود تا با فضايي خشک و سرد روبهرو باشيم. ديالوگهاي مجموعه «بزگراه» نيز مختصر و مفيدند. هيچ کدام از شخصيتها اضافهگويي ندارند. در برخي از داستانها بار افشاي اطلاعات برعهده ديالوگها گذاشته ميشود. اگر اضافه گوييهاي مختصري در برخي از داستانهاي ديده ميشود، مربوط به آنبخشهايي است که نويسنده نتوانسته از وسوسه انعکاس صداي خودش جلوگيري کند. اين آسيب در سه داستان «تا وقتش برسد»، «رستاخيز» و «همسايههاي ساحلي» به عينه مشهود است. با همه اين اوصاف مجموعه «بزگراه» داستانهايي دارد که قابل تامل و خواندنياند. قصه دارد، ذهن را درگير ميکند و به خاطر ميماند. اين براي من کافي است.
در ادامه اين مراسم آزاده نجفيان دانشجوي رشته دکتراي ادبيات فارسي در سخناني با موضوع «نشانگان زنانگي در مجموعه داستان بزرگراه» گفت: مجموعه داستان «بزرگراه» نوشته طيبه گوهري اثري است که ميتوان آن را در بين داستانهاي زنانه دستهبندي کرد. زنانه نه تنها به اين معنا که «بزرگراه» نويسندهاي زن دارد، بلکه ويژگيهايي در اين مجموعه ديده ميشود که آن را به اثري زنانه و نشانهدار تبديل ميکند.
او در پايان گفت: اين ويژگيهاي زنانه و متفاوت را در سه عامل موضوع و درونمايه، شخصيت و شخصيتپردازي و زبان و نثر اثر ميتوان يافت و بررسي کرد.
در اين مراسم طيبه گوهري بخشي از داستانهاي اين مجموعه را خواند.