خبرگزاری آریا- در حالی که از وین اخبار متفاوت و بعضا متناقضی به گوش می رسد؛شواهد حاکی از آنست که مذاکرات وارد فاز مهمی شده و در صورت درک خواسته های ایران توسط طرف مقابل می توان به نتیجه آن خوش بین بود.
حسب پاره ای اطلاعات در روز نخست گفتگوها هیأت ایرانی دیدگاههای خود در مورد چند موضوع باقیمانده به طرف مقابل ارائه کرد و رایزنیها در این خصوص تا ساعات پایانی شب ادامه یافت اما این مذاکرات فشرده هنوز به گشایش لازم دست نیافته است؛چرا؟
نخست آن که یکی از موضوعاتی که هیأت ایرانی به حق بر آن تأکید دارد آن است که باید اطمینان یافت که موضوعی به عنوان اهرم فشار در آینده باز باقی نمیماند؛طبعا تلاش غرب آنست که بعضی موضوعات به صورت استخوان لای زخم و پرونده گشوده همچنان باقی بماند تا ابزار فشار را برای بازی های آتی برای آنان فراهم نماید.نکته ای که از لحاظ عقلی و حرفه ای تیم ایرانی مایل نیست در تله آن فرو غلتد.
از سوی دیگر، برای جمهوری اسلامی ایران قابل پذیرش نیست که برجام از طرف آمریکا و طرفهای غربی گروگان مسائل و ادعاهایی باشد که اساسا با هدف اعمال فشار بر ایران مطرح شده اند. راهبرد ایران که برمبنای عزت و حکمت طراحی شده است؛اجازه نمی دهد که سرنوشت اقتصاد و سیاست و نهایتا سرنوشت ملت ایران گروگان بازی های طمع کارانه غرب قرار گیرد.
در عین حال بر حسب شواهد روشن ؛غرب در عدم اجرای تعهدات خود ید طولایی دارد چنانچه در ارتباط با موضوعات پادمانی که حل و فصل آن مبنایی کاملا مبتنی بر برجام دارد،طرف های مقابل در ماه اسفند تعهداتی دادند که اکنون با گذشت بیش از پنج ماه، نه تنهاآن تعهدات اجرایی نشده است، بلکه طرفهای غربی حتی مسیری کاملا متضاد با تعهدات خود در پیش گرفتند. طرف های غربی از سوی دیگر هم قطعنامه ای پیشنهاد کردند و هم با نادیده گرفتن ابتکارات ایران، قطعنامه خود را به تصویب رساندند. طبعا سازوکار یک سویه خود محق پنداری غربیان نه تنها برای ایران بلکه برای هیچ مذاکره کننده ای با خوی ملی و کنش عقلانی قابل پذیرش نیست.
چنانچه تجربیات پیشین ایران را محق می گرداند که نسبت به حسن نیت طرف مقابل با دیده تردید بنگرد. عمل نکردن به تعهداتی که اتفاقا در جریان همین مذاکرات مورد تفاهم قرار گرفته بود،به روشنی گمانه عدم جدیت و عدم حسن نیت طرف مقابل را تقویت میکند.
هر چند که عرصه سیاست و بهویژه مذاکرات حساس اینچنینی محل برخورد عاطفی و خوشبینی های عادی نیست اما در حقیقت موضوع مباحث پادمانی آزمون حسن نیت و جدیت طرف مقابل است؛از همین رو ،طرف مقابل نمیتواند با بیان این بهانه که موضوعات پادمانی امری فنی است، از حل و فصل این موضوعات شانه خالی کرده و جا را برای بازی های آتی خود باز بگذارد.
ادعای صرفا فنی بودن مباحث پادمانی طرف های غربی در حالی مطرح میشود که سابقه عملکرد شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی آشکار می سازد که تصمیمات و قطعنامه های این نهاد انگیزه هایی سیاسی دارد. ضمن آن که طرف های مقابل پیش از این در سال 2015 در متن برجام نیز تعهدی سیاسی برای مختومه کردن ادعاها علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران در شورا ارائه کرده اند.
نکته مهم دیگر آنست که غربیان می کوشند پرونده موضوعات پادمانی را امری جدا از برجام یا خواستهای اضافی از جانب ایران وانمود کنند،این ادعا ، سفسطه ای بی پایه و بی اساس و غلط است، چراکه اجرای برجام وادامه پیگیری این موضوعات به اصطلاح پادمانی دو امر مانعه الجمع هستند؛ایران نمیتواند هم اجرای محدودیت ها و تعهدات هسته ای برجامی و اقدامات اعتمادساز رابپذیرد و هم متهم به عدم اجرای تعهدات پادمانی باشد.
علاوه بر موضوعات ادعایی مورد بحث، یکی دیگر از مواردی که باید از آن اطمینان یافت اثربخشی پایدار رفع تحریمها است. به این معنی که شرکای اقتصادی و فعالان در بازار ایران باید این اطمینان را داشته باشند که قراردادهای منعقده با جمهوری اسلامی ایران از پایداری لازم برخوردار است؛با توجه به تجربیات گذشته، برای ایران روشن است که اگر سایه بازگشت تحریم ها دائما برسر اقتصاد ایران باشد، اثرگذاری رفع تحریمها به شدت کاهش می یابد.بازار اقتصاد ایران باید مطمئن باشد که همکاریهایی که پس از توافق و با رفع تحریم ها شکل میگیرد، یک شبه تحت تأثیر تغییرات در واشینگتن قرار نمیگیرد
به صورت فشرده، توافق در وین، باید دو هدف مهم را برای جمهوری اسلامی ایران تأمین کند:
- موضوعی نباید به عنوان اهرم فشار و گرو علیه ایران در آینده حفظ شود؛
- رفع تحریمها باید پایدار و باثبات باشد، به نحوی که شرکای اقتصادی ایران و فعالان در بازار ایران از ثبات در روابط با ایران اطمینان کافی داشته باشند؛
عزم طرف ایرانی آشکار است اکنون این طرف غربی است باید روشن سازد که آیا بواقع قصد حل معضل برجام را دارد یا صرفا از آن به عنوان یک بازی برای اعمال فشار علیه ایران بهره می گیرد؟
طبعا غرب در صورت انتخاب گزینه دوم خطا می کند زیرا هم جریان تحولات جهانی به سود غرب نمی باشد و هم دست ایران برای بازی ها دیگر خالی نیست.