خجالتي بودنهايش، لبخندهاي بي هوا و نگاه معصومي كه دارد شما را
بيهوا ياد هما مياندازد، حواسش با همه گرما و شرجي بودن هوا به همه هست و
دوست دارد اوضاع را به نحو خوبي مديريت كند؛
شايد به همين خاطر است كه دوقلوهاي اين سريال در غياب مادرشان همه
مشكلات و موضوعاتشان را به او ميگويند و در آغوشش گم ميشوند، وقتي
ميگويم شما شباهت زيادي به هما داريد، لبخندي از روي خجالت ميزند و
ميگويد نه من اصلا مثل هما آرام نيستم و بر عكس او مضطربم، حتي با شيطنت
ميگويد امير بدش نميآمد من شبيه هما خوب بودم، نكته جالب در مورد ريما،
اولويتهاي زندگياش است كه در راس آنها امير جعفري و پسرش قرار دارند.

امير ميگويد كاش شبيه هما بودي
ريما رامين فر:
بعضيها به من ميگويند احتمالا به لحاظ رفتاري شباهت زيادي به هما داري،
درحاليكه اينطور نيست؛ من برخلاف هما زني استرسي هستم، خيلي زود دلشوره
ميگيرم و نميتوانم در شرايط بحراني با آرامش و بدون غرغر تصميم بگيرم،
شايد به همين خاطر است كه هروقت امير سريال پايتخت را تماشا ميكند،
ميگويد ايكاش شبيه هما باشي و انقدر آرامش داشته باشي. (باخنده)
رمزگشايي از لهجه هما
ريما رامين فر: با
وجود اينكه پايتخت به سري چهارم كشيده شد اما هنوز برخي اين سوال را دارند
كه چرا هما لهجه ندارد. وقتي من به اين مجموعه اضافه شدم همه بازيگران با
لهجه و بدون لهجه تست دادند و من هم مشكلي با صحبت به لهجه مازندراني
نداشتم اما بعد از مدتي سيروس مقدم و محسن تنابنده به اين نتيجه رسيدند كه
اگر همه بازيگران اين سريال لهجه داشته باشند، ممكن است كار يكنواخت شود و
به كار مناسبي براي شبكه استاني بدل شود؛ به همين خاطر سعي كرديم براي
گذشته هما براي خودمان قصهاي بسازيم و به گونهاي آن را طراحي كنيم كه
رنگآميزي در آن وجود داشته باشد و مخاطبان مختلف بتوانند با آن ارتباط
برقرار كنند؛ به همين خاطر هما بدون لهجه صحبت ميكند.
فقط به خاطر خانواده اش
ريما رامين فر:آرامش
و خانوادهدوستي كه در هما وجود دارد، كمنظير است؛ او زني باگذشت است كه
هيچ منفعتطلبي فردي در او وجود ندارد و صرفا به حفظ كيان خانوادهاش فكر
ميكند. از نظر بعضيها هما زني بينقص است و شايد نظير او كمتر در جامعه
پيدا شود. واقعيت اين است كه بازي كردن در نقشي بدون نقطهضعف، سختيهاي
خاص خودش را داشت چراكه هر آن ممكن بود هما از حالت باورپذيري خارج شود و
مخاطب با خودش بگويد او زيادي مثبت است؛ به همين خاطر تمام تلاشم را به كار
بستم تا هما را زندگي كنم، او را باورپذير نشان دهم و به مخاطب القا كنم
او هماي سعادتي است كه روي شانههاي خانواده معمولي نشسته است.
عاشق رستورانهاي شمال هستم
ريما رامين فر:مردم
شمال، خونگرم و مهربانند به همين خاطر از همنشيني با آنها لذت ميبرم،
آنها ضمن داشتن فرهنگ غني، از تنوع بينظير غذايي هم برخوردار هستند، به
همين خاطر از خوردن غذاهاي شمالي واقعا لذت ميبرم.

همسرم موافق و پسرم مخالف پايتخت است
ريما رامين فر:راستش
را بخواهيد پسرم برخلاف همسرم چندان موافق بازيام در سريال پايتخت نيست و
به نبودنم در خانه اعتراض مي كند؛ من هم چند باري گفتم اين بار در اين
مجموعه حضور پيدا نميكنم اما هربار كه سريال شروع به ساخت ميشود، قلب من
هم به تپش ميافتد؛ چراكه بعد از گذشت سالها ديگر خانواده معمولي به
خانواده دوم من بدل شده و دلم براي آنها تنگ ميشود، براي همين سعي ميكنم
آيين را متقاعد كنم كه دوريام را تحمل كند؛ هرچند در اين راه نميتوانم
منكر حمايتهاي همسرم شوم؛ او قدرت پذيرش نقشهايي از اين دست را در من
ايجاد ميكند، مسووليتهاي آيين را ميپذيرد و خيالم را راحت ميكند.
همه از بازيگر شدنم تعجب كردند
ريما رامين فر:در
دوران كودكي بسيار خجالتي بودم به همين خاطر هيچ كس حتي به ذهنش خطور
نميكرد كه من روزي از دنياي بازيگري سر در بياورم. هيچ وقت يادم نميرود
بزرگترين دغدغه اطرافيانم اين بود كه كاري انجام دهند تا خجالتم بريزد؛ به
همين خاطر يك تولد براي من گرفتند و مجبورم كردند به داخل جمع بيايم و
شمعهاي روي كيك را فوت كنم. البته اين كار براي من خيلي سنگين بود ولي اين
اولين گامم براي ريختن خجالتم بود. وقتي وارد مقطع دبيرستان شدم، نگاهم به
خيلي از مسائل تغيير كرد. در آن زمان به سينما علاقهمند شدم؛ البته هيچ
گرايشي به بازيگري نداشتم اما با حضور در كلاسهاي استاد سمندريان و
توضيحات ايشان در مورد علم بازيگري، نگاهم به دنياي بازيگري تغيير كرد.
البته هنوز هم رگههايي از خجالت در من وجود دارد اما جنس خجالتي بودنم تا
حد زيادي تغيير كرده است.
همسر و مادر بودن برايم از همهچيز مهمتر است
ريما رامين فر:در
زندگي همهچيز به اولويتهاي افراد باز ميگردد، اولويت من هميشه
خانوادهام بوده، به همين خاطر وقتي ازدواج كردم آن چيزي كه برايم از
بازيگري مهمتر بود، همسر امير جعفري بودن و بعد از آن مادر شدنم بود؛ به
همين خاطر هيچوقت بازيگري برايم آنقدر مهم نبوده كه بخواهم به خاطر آن
براي همسر و پسرم كم بگذارم. در كل من فرد خانوادهدوستي هستم و بودن در
كنار خانوادهام بهمراتب بيش از هر چيز ديگري برايم ارزشمند است. نكته
جالب در مورد تولد همسرم امير و پسرم آيين اين است كه هر دو متولد
شهريورماه هستند؛ آيين شش شهريور سال 1386 به دنيا آمد و امير هم متولد دهم
اين ماه است؛ با اين اوصاف بايد به من حق بدهيد كه عاشق ماه شهريور باشم.
البته من خودم متولد فروردين هستم.
پاي مادر شدن بايد ايستاد
ريما رامين فر:بعد
از اينكه شما مادر ميشويد ديگر نميتوانيد اين مسووليت مهم را ناديده
بگيريد و بگوييد مثلا من تا اين زمان پاي مسووليتهايم ميايستم و بعد از
آن شانه خالي ميكنم. به هر حال وقتي من پذيرفتم كه مادر باشم، همه
مسووليتهايش را هم، هرچند سخت، ميپذيرم و سعي ميكنم با همه آنها كنار
بيايم. تمام سعيام را ميكنم كه بهترين باشم، اما هميشه اين امكان وجود
ندارد.
من و امير با هم رقابت نميكنيم
ريما رامين فر:بعضي
زوجهاي هنري با يكديگر وارد رقابت ميشوند اما من و امير چنين حسي نسبت
به هم نداريم و موفقيتهاي يكديگر را متعلق به هم ميدانيم. من هميشه از
اينكه امير را در جايگاهي بالاتر ببينم، لذت ميبرم و شك ندارم كه او هم
چنين حسي نسبت به من دارد؛ چون اگر غير از اين بود تا اين حد از همديگر
حمايت نميكرديم.
درگير رابطه مادرشوهر و عروس نشدم
ريما رامين فر:راستش
را بخواهيد من هيچوقت با واژههايي مثل عروس و مادرشوهر كنار نيامدم و
نتوانستم با آنها ارتباط برقرار كنم؛ براي من مادر امير هميشه مانند مادر
خودم بوده و با او با عشق و احترام برخورد كردهام و همين برخورد متقابل را
هم از او ديدهام.
عاشق سفرم
ريما رامين فر:من
شيفته سفرم؛ به همين خاطر از هر فرصتي براي سفر رفتن استفاده ميكنم. از
وقتي بچهدار شديم سبك سفرهاي مان هم تا حدي تغيير كرده و سعي ميكنيم
جاهايي را انتخاب كنيم كه به پسرمان هم در آنجا بيشتر خوش بگذرد.

زندگي سهنفره ما
ريما رامين فر:در
زندگي سهنفرهمان هيچ كدام خوددار نيستيم و حسمان را به شيوههاي مختلف
بروز ميدهيم؛ حالا با بغل كردن يا بوسيدن آيين، يا به قول شما قربانصدقه
رفتن. البته نه فقط در مورد آيين بلکه در مورد خانواده و دوستانم هم
همينطور هستم، احساساتم را نسبت به آنها نشان ميدهم و فكر ميكنم اين
موضوع در آينده آيين هم تاثيرگذار است. او از حالا كه بچه است وقتي شيوه
برخورد و ابراز محبت ما را در رابطه با اطرافيانمان ميبيند، ياد ميگيرد
او هم احساسات و علاقهاش را نشان دهد؛ به هر حال يكسري ويژگيها ژنتيكي
است و يكسري هم اكتسابي. ما تمام سعيمان را ميكنيم تا آيين را پسري
برونگرا بار بياوريم. به نظرم كساني كه احساساتشان را بروز ميدهند،
آدمهاي سالمتري هستند. اميدوارم او هم اينطور شود.
عبادتهاي خالصانه مادربزرگم
ريما رامين فر:ماه
رمضان براي همه ما پر از خاطره است، وقتي اين ماه فرا ميرسد ناخودآگاه به
ياد دوران كودكيام ميافتم؛ زماني كه مادربزرگم با عشق خاصي سفره افطار
را پهن ميكرد و به عبادت ميپرداخت. عبادت او بسيار خالصانه بود؛ كمتر كسي
را بعد از او يافتم كه اينچنين با خلوص نيت عبادت كند.